اصطلاحات نخل و خرما
نخل خرما
در مناطق خرماخیز ایران اصطلاحات و واژهةای فارسی در ارتباط با نخلکاری رواج دارد که به برخی از انها اشاره میشود:
- مُخ، مُغ یا مُه معنی نخل هم است. نام تنگه و منطقه هرمز هم از اهورامزدا و هرمزد و هورمزد تشکیل شده است.
- فسیل: ساقه اصلی درخت خرما. در جیرفت به پاجوش نخل گفته میشود.
- تیم: هر چه از فسیل بروید اعم از تنه و پاجوش.
- تیم فسیل: آنچه در کنار تنه اصلی میروید.
- مُه کُشَک یا مخ کش: درختچهای که از تنه فسیل برآید. در بم و نرماشیر به آنها جنگ میگویند.
- اَبار: گردی که زا نخل نر ترشح میشود. در بم و نرماشیر به آنها بو می گویند. در جیرفت و میناب به آن یاوار میگویند.
- گلهبشکن یا تَرَکی: از آفتهای نخل.
- تازوغ: سوسکی از آفتهای نخل.
- مُشتاب: اتاقک یا سیلویی برای دانهدانه کردن و شیرهگیری خرما.
- پنگ: خوشه
- تاره: خوشه نخل، زمانی که در غلاف خود قرار دارد و هنوز چوبی نشده است.
- پریچه یا پیرچه: الیاف اطراف برگ خرما که چسبیده به تنه درخت است. پریچه در بعضی مناطق به عنوان اسکاچ نیز مورد استفاده قرار می گیرد. در استان بوشهر همان «لیف» نامیده میشود. در جیرفت به آنها سیس میگویند. در بم و نرماشیر به آنها سی سی میگویند.
- پیش: برگ درخت خرما
- پاگنه: انتهای پیش که متصل به درخت خرما است. در استان بوشهر این بخش «تابول» نامیده میشود. در جیرفت به آنها تگ می گویند. در بم و نرماشیر به آنها لتی می گویند.
- دُم باز: خرمایی که نیم زیرین آن پخته و نیم دیگرش نارس باشد.